محمدقلیلغتنامه دهخدامحمدقلی . [ م ُ ح َم ْ م َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان آسمان آباد بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام ، واقع در 24 هزارگزی شمال باختری چرداول کنار راه اتومبیل رو چرداول به ایلام با 200 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ
قشلاق محمدقلیلغتنامه دهخداقشلاق محمدقلی . [ ق ِ م ُ ح َم ْ م َ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان برگشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 15 هزارگزی خاور ارومیه و 3 هزارگزی شوسه ٔ گلمانخانه به ارومیه . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معت
قشلاق محمدقلیلغتنامه دهخداقشلاق محمدقلی . [ ق ِ م ُ ح َم ْ م َ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان برگشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 15 هزارگزی خاور ارومیه و 3 هزارگزی شوسه ٔ گلمانخانه به ارومیه . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معت
جان محمدقلیخانلغتنامه دهخداجان محمدقلیخان . [ م ُ ح َم ْ م َ ق ُ ] (اِخ ) امیر... وی حاکم شبرغان بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 398 شود.
بسر چیزی نهادنلغتنامه دهخدابسر چیزی نهادن . [ ب ِ س َ رِ ن َ دَ] (مص مرکب ) صرف چیزی کردن . (آنندراج ) : از طبع خسیس خویش چون ناف کون را بسر شکم نهادی . محمدقلی سلیم (از آنندراج ).ای از سر تاپا تن تو چون آینه صاف چون تیغ مژه برآمدی خوش ز
شاه بادلغتنامه دهخداشاه باد. (اِمرکب ) باد شدید. باد سخت وزنده . طوفان : چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر.محمدقلی (از بهار عجم ).
زیانیلغتنامه دهخدازیانی . (حامص ) زیانکار و مزیدعلیه زیان ، چون نقصانی و نقصان . (آنندراج ) : نسبت دشمن مبین از خود که در کاشانه سیل گر ز آب چشم خود باشد زیانی می کند .محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
هزاررنگ برآمدنلغتنامه دهخداهزاررنگ برآمدن . [ هََ / هَِ زارْ، رَ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) به چندین طور خود را آراستن . (ناظم الاطباء) : هزاررنگ برآمد به پیش روی تو گل ولی نشد که تواند نمود رنگ تو را.محمدقلی سلیم (از
طاق پللغتنامه دهخداطاق پل . [ ق ِپ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمه ٔ پل : در طریق عشقبازی از کسی کم نیستم موج سیلاب غمم پهلو بطاق پُل زند.محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
قشلاق محمدقلیلغتنامه دهخداقشلاق محمدقلی . [ ق ِ م ُ ح َم ْ م َ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان برگشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 15 هزارگزی خاور ارومیه و 3 هزارگزی شوسه ٔ گلمانخانه به ارومیه . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معت