محوشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه محوشده، پاکشده، زدوده، ثبتنشده خراب
منطسملغتنامه دهخدامنطسم . [ م ُ طَ س ِ ] (ع ص ) محوشده و ناپدیدگشته و نابودشده . (مقلوب منطمس است ). (ناظم الاطباء).
جادسلغتنامه دهخداجادس . [ دِ ] (ع ص ) زمین بی عمارت و بی زراعت . || آثار محوشده . (منتهی الارب ). || خون خشک . (اقرب الموارد). || درشت از هر چیزی . (منتهی الارب ).
جندرةلغتنامه دهخداجندرة. [ ج َ دَ رَ ] (ع مص ) روشن کردن نوشته ٔ محوشده را. || تازه کردن نگار جامه را بعد از آن که محو شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نیسملغتنامه دهخدانیسم . [ ن َ س َ ] (ع اِ) باد نرم . (منتهی الارب ). نَسَم . (از اقرب الموارد). || راه ناپیدا و محوشده . (منتهی الارب ). طریق دارس مستقیم ، لغتی است در نیسب . (از متن اللغة).