مخبزلغتنامه دهخدامخبز. [ م َ ب َ ] (ع اِ) جای نان پختن . (آنندراج ) (دهار). نان پزخانه . ج ، مخابز. (ناظم الاطباء).
مخبوزلغتنامه دهخدامخبوز. [ م َ ] (ع ص ) خبز مخبوز؛ نان پخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
تنورستانلغتنامه دهخداتنورستان . [ ت َ رِ ] (اِ مرکب ) مخبز. (محمودبن عمر از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نانوایی . خبازی . (یادداشت ایضاً).رجوع به تنورخانه و تنور و دیگر ترکیبهای آن شود.
خبازیلغتنامه دهخداخبازی . [ خ َب ْ با ] (حامص ) عمل خباز. عمل نانوا. نانوایی . نانبایی . || (اِ) دکان خباز، نانواخانه ، نانوایی ، تنورستان ، مِخبَز. || (ص نسبی ) منسوب بخباز. (انساب سمعانی ).