مخفیانهلغتنامه دهخدامخفیانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پنهانی . بطور پوشیده و مخفی . و رجوع به مخفی و ماده ٔ قبل شود.
مخفیانهدیکشنری فارسی به انگلیسیcovertly, furtive, underground, underhand, secret, secretively, secretly, sneaking, stealthily, stealthy, surreptitious, surreptitiously, underhanded, undetected
دزدکشفرهنگ فارسی معین( ~. کِ یا کَ) (اِمر.) شکار دزدکش : چنان است که عده ای آهسته و مخفیانه خود را به شکار - که در حال خفتن است - می رسانند و آن را صید می کنند؛ ماهرخ .
ماهرخلغتنامه دهخداماهرخ . [ رُ ] (ص مرکب ) ماه روی . از اسمای محبوب است . (آنندراج ). ماه رخسار. کسی که رخسار وی مانند ماه ، تابان و درخشان باشد. (ناظم الاطباء). ماه چهره . ماه دیدار. ماهرو. زیباروی : چو آن ماهرخ روی شاپور دیدبیامد بر او آفرین گسترید. <p cla
مخفیانهلغتنامه دهخدامخفیانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پنهانی . بطور پوشیده و مخفی . و رجوع به مخفی و ماده ٔ قبل شود.
مخفیانهدیکشنری فارسی به انگلیسیcovertly, furtive, underground, underhand, secret, secretively, secretly, sneaking, stealthily, stealthy, surreptitious, surreptitiously, underhanded, undetected
مخفیانهلغتنامه دهخدامخفیانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) پنهانی . بطور پوشیده و مخفی . و رجوع به مخفی و ماده ٔ قبل شود.