لغتنامه دهخدا
مخمس . [ م ُ خ َم ْ م َ ] (ع ص ) پنج گوشه . (منتهی الارب ). پنج گوشه . پنج گوشه دار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).پنج گوشه کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). هر چیز پنج گوشه و پنج ضلعی : چنانکه چون خطیب از منبر ذکرپیغمبر کند و صلوات دهد روی به جانب راس