لغتنامه دهخدا
مدمع. [ م َ م َ ] (ع اِ) کنج چشم . (منتهی الارب ). موضع دمع. (اقرب الموارد). مسیل اشک در گوشه ٔ مقدم و مؤخر چشم . جای جمع شدن اشک در گوشه های چشم . (از متن اللغة). ج ، مدامع : کتبت قصة شوقی و مدمعی باک بیا که بی تو بجان آمدم ز غمناکی . <p