مرزیدنلغتنامه دهخدامرزیدن . [ م َ دَ ] (مص ) لحنی در ورزیدن . مشت و مال دادن چنانکه خمیر را. مالیدن . مالش دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مُرز و نیز رجوع به مَرزه به معنی ماله شود.
مرزیدنلغتنامه دهخدامرزیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) نزدیکی کردن . مقارنه یافتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مُرز شود.
مرزندهلغتنامه دهخدامرزنده . [ م ُ زَ دَ /دِ ] (نف ) جماع کننده . نعت فاعلی است از مرزیدن . (ازفرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مُرز و مرزیدن شود.
مرزیدهلغتنامه دهخدامرزیده . [ م ُ دَ / دِ ] (ن مف ) که با وی مقارنه و نزدیکی کرده باشند. مفعول . رجوع به مرزیدن و مُرز شود.
آمرزیدنلغتنامه دهخداآمرزیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) بخشیدن خدای تعالی گناه بنده را پس از مرگ . بخشیدن بزرگی جرم زیردستی را. مغفرت . غفران . عفو. صفح . اقاله . اغتفار. بخشودن . تجاوز. رحمت : گناهم را بیامرز و چنان دان که نیکی گم نگردد در دوگیهان .
نامرزیدنلغتنامه دهخدانامرزیدن . [ م ُ دَ ] (مص منفی ) نیامرزیدن . ناآمرزیدن . نابخشودن . مقابل آمرزیدن ، به معنی غفران و مغفرت و عفو و اغتفار و رحمت . رجوع به آمرزیدن شود.