خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مروارید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مروارید
/morvārid/
معنی
جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدفهای دریایی پیدا میشود.
〈 مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جمان، در، دریتیم، گوهر، لولو
دیکشنری
pearl
-
جستوجوی دقیق
-
مروارید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: marvatit] morvārid جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدفهای دریایی پیدا میشود.〈 مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد.
-
مروارید
واژگان مترادف و متضاد
جمان، در، دریتیم، گوهر، لولو
-
مروارید
فرهنگ نامها
(تلفظ: morvārid) (در مواد) تودهی سخت ، گِرد ، کوچک و درخشان به رنگ سفید نقرهای یا خاکستری مایل به آبی که در بعضی از صدفهای دریایی یافت میشود و از سنگهای قیمتی است ، دُر ، لؤلؤ ؛ (در گیاهی) نوعی گُل (گُلِ مروارید) .
-
مروارید
لغتنامه دهخدا
مروارید. [ م ُرْ ] (اِ) یک نوع ماده ٔ صلب و سخت و سپید و تابان که در درون بعضی صدفها متشکل می گردد و یکی از گوهرها می باشد. (ناظم الاطباء). مروارید افخر سایر جواهر است و بعضی برآنند که از جنس استخوان است و او بحسب آب و رنگ منقسم می شود به شاهوار و شک...
-
مروارید
لغتنامه دهخدا
مروارید. [ م ُرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان ، در 33هزارگزی شرق زنجان و 9هزارگزی راه طهران به زنجان و در دامنه ٔ سردسیری واقع و دارای 412 تن سکنه است . آب آن از چشمه ، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و مکاری است . (از فرهن...
-
مروارید
لغتنامه دهخدا
مروارید. [ م ُرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سور سور بخش کامیاران شهرستان سنندج ، در 12هزارگزی شمال کامیاران کنار راه کرمانشاه به سنندج ، در منطقه کوهستانی معتدل واقع و دارای 524 تن سکنه است .آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله ...
-
مروارید
لغتنامه دهخدا
مروارید. [ م ُرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا، در 24هزارگزی شمال داراب و در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 694 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش بادام ، مویز، گردو، انجیر و شغل مردمش زراعت ، باغبانی ، قالی بافی است ....
-
مروارید
لغتنامه دهخدا
مروارید. [ م ُرْ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک ، در 15هزارگزی شمال غربی آستانه و 8 هزارگزی راه همدان به اراک و در دامنه ٔ سردسیری واقع و دارای 656 تن سکنه است .آب آن از قنات ، محصولش میوه جات و شغل مردمش زراعت وقالیچه باف...
-
مروارید
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) گوهری است سفید و درخشان که درون صدف مروارید به وجود می آید و در جواهرسازی مصرف می شود. به رنگ سیاه و زرد نیز یافت می شود و نوع سفید آن مرغوب تر است .
-
مروارید
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: murvâri طاری: morvori طامه ای: morvârid طرقی: morvori کشه ای: morvâri نطنزی: morvârid
-
مروارید
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pearl
-
مروارید
دیکشنری فارسی به عربی
لولوة
-
واژههای مشابه
-
خاکه مروارید
لغتنامه دهخدا
خاکه مروارید. [ ک َ / ک ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرده مروارید. ریزه مروارید. مروارید ریز و کوچک .
-
خرده مروارید
لغتنامه دهخدا
خرده مروارید. [ خ ُ دَ / دِ م ُرْ ] (اِ مرکب ) تکه مروارید. مروارید خرده . مقابل مروارید کلان .