مسافرت هواییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رت هوایی، هواپیمایی، ترابریهوایی شرکت هواپیمایی، هما، ایرانار، هواپیما پرواز چارتر حریم هوایی، حریم فضایی فرودگاه فضانوردی، مسافرت فضایی انساندار، مدار، راهپیمایی فضایی، برگشت بهجو
مسافرتلغتنامه دهخدامسافرت . [ م ُ ف َ رَ ] (ع اِمص ) مسافرة.سفر. سفار. سفرکردگی و بیرون شدگی از خانه و وطن خودموقتاً به جایی دیگر که پس از چند زمانی بازگردد و مراجعت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسافرة شود.
طيراندیکشنری عربی به فارسیهواپيمايي , هوانوردي , گريز , پرواز , مهاجرت (مرغان يا حشرات) , عزيمت , پرواز کردن , فرارکردن , کوچ کردن , يک رشته پلکان , سلسله , پرواز کننده , پردار , سريع السير , بال وپر زن , بسرعت گذرنده , مسافرت هوايي
هواپیمافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هواپیما، جامبو، جت، ملخدار هلیکوپتر، بالگرد، چرخبال، گلایدر، بالن، کایت شرکت هواپیمایی، هواپیمایی، ایرتاکسی، مسافرت هوایی شهپر، بالچه، بال، ملخ پاراشوت، چترنجات، تونل باد فرودگاه برج مراقبت، باندِ فرودگاه، ارابۀ فرود، خدمات زمینی، رامپ، کیترینگ
جتلغتنامه دهخداجت . [ ج ِ ] (انگلیسی ، اِ) در اصطلاح ، به نوعی از هواپیما اطلاق میشود که دارای حرکت جتی است و حرکت جتی آن جهش به پیش است که برای متحرک بر اثر تخلیه ٔ خلفی سیل مواد لازم برای حرکت ایجاد میشود. در راکتها عامل موجب حرکت از سوختن اکسیژن انباشته شده در دستگاه بوجود می آید و جهش ا
مسافرتلغتنامه دهخدامسافرت . [ م ُ ف َ رَ ] (ع اِمص ) مسافرة.سفر. سفار. سفرکردگی و بیرون شدگی از خانه و وطن خودموقتاً به جایی دیگر که پس از چند زمانی بازگردد و مراجعت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسافرة شود.
مسافرتلغتنامه دهخدامسافرت . [ م ُ ف َ رَ ] (ع اِمص ) مسافرة.سفر. سفار. سفرکردگی و بیرون شدگی از خانه و وطن خودموقتاً به جایی دیگر که پس از چند زمانی بازگردد و مراجعت کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسافرة شود.