لغتنامه دهخدا
لعوق . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) لیسیدنی . || داروی لیسیدنی . (منتهی الارب ). آنچه بلیسند از داروها. دارو که بلیسند. (مهذب الاسماء). هر چیز آبدار باقوام مثل فالوذج ها، یعنی حلواهای رقیق که به انگشت یا ملعقه کم کم بلیسند. ج ، لعوقات . کل ما یلعق من دواء او عسل او غیرهما. (از سرّ الاَ