مستردلغتنامه دهخدامسترد. [ م ُ ت َ رَدد ] (ع ص ) نعت مفعولی از استرداد. بازپس داده شده وواپس داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). واگرفته . رد کرده شده . پس گرفته شده . رجوع به استرداد شود : هر که آنجا بگذرد زر میبردنیست هدیه ٔ مصلحان را مسترد.
مستردلغتنامه دهخدامسترد. [ م ُ ت َ رِدد ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرداد. واپس خواهنده . رجوع به استرداد شود.
مشترطلغتنامه دهخدامشترط. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) پیمان کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که بشرط معلق میکند. (ناظم الاطباء).
مسترطلغتنامه دهخدامسترط. [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استراط. بلعیده شده و فروبرده شده . (اقرب الموارد). || (اِ) حلق و گلوو مجرای طعام در حلق و مری و حلقوم . || خطاف و پرستوک . (ناظم الاطباء). رجوع به استراط شود.
مسترطلغتنامه دهخدامسترط. [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استراط. بلعنده . فروبرنده به گلوی خویش . (اقرب الموارد). رجوع به استراط شود.
مستریدلغتنامه دهخدامسترید. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرادة. چراکننده . || کسی که نسبت به امر و فرمان خداوند نرمش داشته باشد. || مطیع و منقاد. (اقرب الموارد) : مادر و برادران رکن الدین در آن یک سال که او بعد از پدر متملک بود وقتی که ازاو برنجیدندی و مسترید بودندی
مستریضلغتنامه دهخدامستریض . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) جای فراخ و سیراب . (منتهی الارب ). || وادی که در آن مرغزار زیاد باشد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || حوض که آب در آن لبالب باشد. (از ذیل اقرب الموارد).
مستردفلغتنامه دهخدامستردف . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرداف . ردیف کردن خواهنده از کسی . (منتهی الارب ). || خواهنده از کسی که به دنبال او رود. (اقرب الموارد). رجوع به استرداف شود.
استعادةدیکشنری عربی به فارسیاسترداد , باز پسگيرى , بازگرداندن , مسترد كردن , پس گرفتن , آزاد سازى (بازپسگيرى)
restoresدیکشنری انگلیسی به فارسیبازیابی می کند، اعاده کردن، پس دادن، ترمیم کردن، مسترد داشتن، بحال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، اعاده دادن، باز دادن
مستردفلغتنامه دهخدامستردف . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرداف . ردیف کردن خواهنده از کسی . (منتهی الارب ). || خواهنده از کسی که به دنبال او رود. (اقرب الموارد). رجوع به استرداف شود.