مستعصملغتنامه دهخدامستعصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) آخرین خلیفه ٔ عباسی : آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین . سعدی .رجوع به مستعصم باﷲ شود.
مستعصملغتنامه دهخدامستعصم . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعصام . آنکه سخت می گیرد چیزی را و ضبط می کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مستمسک و چنگ درزننده به کسی یا به چیزی . (اقرب الموارد).- مستعصم باﷲ ؛ چنگ درزننده و آویزنده و مستمسک به خداوند. رجوع به اس
مستعصم بالغتنامه دهخدامستعصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عبداﷲبن منصوربن محمدبن احمد، مکنی به ابواحمد، سی و هفتمین و آخرین خلیفه ٔ عباسی . وی به سال 609 هَ. ق . در بغداد متولد شد و به سال 640 بعد از درگذشت پ
مستعصمیلغتنامه دهخدامستعصمی . [ م ُ ت َ ص َ ] (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ. خوشنویس و ادیب قرن هفتم هجری . رجوع به یاقوت مستعصمی شود.
یاقوت مستعصمیلغتنامه دهخدایاقوت مستعصمی . [ ت ِ م ُ ت َ ص َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوالدر یاقوت مستعصمی بغدادی خطاط شهیر درگذشته به سال 698 هَ . ق . وی به خط بدیع خود مخصوصاً بسبب نسخ قرآنی که آنها را به دست خود نوشته شهرت یافته است . یکی از نسخ مزبور در کتابخانه ٔ مصری
مستعصمیلغتنامه دهخدامستعصمی . [ م ُ ت َ ص َ ] (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ. خوشنویس و ادیب قرن هفتم هجری . رجوع به یاقوت مستعصمی شود.
یاقوت مستعصمیلغتنامه دهخدایاقوت مستعصمی . [ ت ِ م ُ ت َ ص َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوالدر یاقوت مستعصمی بغدادی خطاط شهیر درگذشته به سال 698 هَ . ق . وی به خط بدیع خود مخصوصاً بسبب نسخ قرآنی که آنها را به دست خود نوشته شهرت یافته است . یکی از نسخ مزبور در کتابخانه ٔ مصری
مستعصم بالغتنامه دهخدامستعصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عبداﷲبن منصوربن محمدبن احمد، مکنی به ابواحمد، سی و هفتمین و آخرین خلیفه ٔ عباسی . وی به سال 609 هَ. ق . در بغداد متولد شد و به سال 640 بعد از درگذشت پ
امیرکبیرلغتنامه دهخداامیرکبیر. [ اَ ک َ ] (اِخ ) لقب مستعصم ، آخرین خلیفه ٔ عباسی بود. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مستعصم شود.
ابواحمدلغتنامه دهخداابواحمد. [ اَ اَ م َ ] (اِخ ) عبداﷲ منصوربن مستنصر. سی وهفتمین خلیفه ٔ عباسی ملقب به مستعصم . رجوع به مستعصم باﷲ شود.
تایجونویانلغتنامه دهخداتایجونویان .(اِخ ) از امرای لشکر هلاکو در حمله به بغداد است که بقتل مستعصم منتهی گردید. رجوع یه طایجونویان شود.
شهاب الدینلغتنامه دهخداشهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب سلیمان شاه ایوئی حکمران کردستان بزمان مستعصم عباسی و از امرای او و ممدوح اثیر اومانی . (یادداشت مؤلف ).
مستعصم بالغتنامه دهخدامستعصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عبداﷲبن منصوربن محمدبن احمد، مکنی به ابواحمد، سی و هفتمین و آخرین خلیفه ٔ عباسی . وی به سال 609 هَ. ق . در بغداد متولد شد و به سال 640 بعد از درگذشت پ
مستعصمیلغتنامه دهخدامستعصمی . [ م ُ ت َ ص َ ] (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ. خوشنویس و ادیب قرن هفتم هجری . رجوع به یاقوت مستعصمی شود.