مستقیماًلغتنامه دهخدامستقیماً. [ م ُ ت َ مَن ْ ] (ع ق ) بطور مستقیم . بدون اعوجاج و بطور راست . || یک سر. یک سره . || بدون واسطه و رابطه . رجوع به مستقیم شود.
پرتو تصویرimage ray, perspective rayواژههای مصوب فرهنگستانخط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند