مستنوکلغتنامه دهخدامستنوک . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) گول و احمق . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || احمق شمرنده کسی را. (از اقرب الموارد). رجوع به استنواک شود.
مستنوقلغتنامه دهخدامستنوق .[ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) شتر نر که به ناقه تشبه جسته باشد. (از اقرب الموارد). || آنکه چیز دیگری را برای خود دعوی می کند مثل آنکه شعر دیگری را به خود نسبت دهد. (ناظم الاطباء). رجوع به استنواق شود.