مستهدجلغتنامه دهخدامستهدج . [ م ُ ت َ دَ ] (ع مص ) شتابی کردن . (منتهی الارب ). استعجال . (اقرب الموارد).
مستهدجلغتنامه دهخدامستهدج . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) شتابی کننده . (از منتهی الارب ). عجلان . || با ارتعاش راه رونده . (از اقرب الموارد). رجوع به استهداج شود.
شتابی کنندهلغتنامه دهخداشتابی کننده . [ ش ِ ک ُ ن َ دَ / دِ] (نف مرکب ) شتابنده . آنکه شتاب به کار دارد. مُستَهدِج . مُقرَنصِف . قَبین ؛ شتابی کننده در امور خود. هَثهاث . هَقهاق ؛ شتابی کننده ٔ در امور. (منتهی الارب ).