مسخطةلغتنامه دهخدامسخطة. [ م َ خ َ طَ ] (ع اِ) آنچه سبب سخط و خشم گردد: البر مرضاة للرب مسخطة للشیطان . (از اقرب الموارد).
مشختهلغتنامه دهخدامشخته . [ م ُ ش َ ت َ / ت ِ ] (اِ) حلوایی بود صافی و درشت و به تازی آن را مشاش خوانند، چین در چین بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال 458). حلوای صابونی باشد و به تازی آن را مشاش خوانند چین در چین بود. (صحاح الفرس ).