مصباح الروملغتنامه دهخدامصباح الروم . [ م ِ حُرْ رو ] (ع اِ مرکب ) کهربا. (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به کهربا شود.
مصباحلغتنامه دهخدامصباح . [ م ِ ] (ع اِ) چراغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (مهذب الاسماء) (از آنندراج ) (غیاث ). سراج . لنتر. چراغ افروخته . ج ، مصابیح . (دستور اللغة) : چو روز بود مرا آفتاب من
مصباحدیکشنری عربی به فارسیلا مپ چراغ برق , پياز گل , هر نوع برامدگي ياتورم شبيه پياز , جراغ , لا مپ , مشعل , چراغ قوه , مشعل دار کردن
مصباحیلغتنامه دهخدامصباحی . [ م ِ ] (ص نسبی ، اِ) قسمی از ثوانی نجوم شبیه به چراغ . (یادداشت مؤلف ).
القطرونلغتنامه دهخداالقطرون . [ اِ ل ِ طِ رُ ] (اِ) (از یونانی : الکترون ) ایلقطرون . عنبر اشهب . کهربا. کاهربا. سیدالکباریت . قرن البحر. مصباح الروم . بیجاده . رجوع به الجماهر بیرونی ص 210 و کهرباو عنبر و الکترون شود.
حجرالکهربالغتنامه دهخداحجرالکهربا. [ ح َ ج َ رُل ْ ک َ رُ ] (ع اِ مرکب ) دمشقی گوید: یجذب القش و التبن ، والکهربا صمغ شجر الخلنج وقد یتولد فی وجه الارض کالحصی و اجوده المسمی الشمعی لکونه مجزعاً ببیاض اصم ، و یلقط القش و رائحة تشبه رائحة اللیمون و یسمی مصباح الروم و یوجد بالاندلس و بسواحل البحر تحت
کاهربالغتنامه دهخداکاهربا. [ رُ ] (اِ مرکب ) رباینده ٔ کاه . جذب کننده به سوی خود. کشنده ٔ کاه و خاشاک سبک . کهربا. قهروا معرب آن است . صمغ درخت جوزی است خاص و بعضی گویند صمغ درخت جوز رومی است و بعضی دیگر گویند صمغ درختی است مانند پسته ، همچو کبریت سوزد و آن را سیدالکباریت خوانند و کاه را بجانب
مصباحلغتنامه دهخدامصباح . [ م ِ ] (ع اِ) چراغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (مهذب الاسماء) (از آنندراج ) (غیاث ). سراج . لنتر. چراغ افروخته . ج ، مصابیح . (دستور اللغة) : چو روز بود مرا آفتاب من
مصباحدیکشنری عربی به فارسیلا مپ چراغ برق , پياز گل , هر نوع برامدگي ياتورم شبيه پياز , جراغ , لا مپ , مشعل , چراغ قوه , مشعل دار کردن
مصباحلغتنامه دهخدامصباح . [ م ِ ] (ع اِ) چراغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص 89) (مهذب الاسماء) (از آنندراج ) (غیاث ). سراج . لنتر. چراغ افروخته . ج ، مصابیح . (دستور اللغة) : چو روز بود مرا آفتاب من
مصباحدیکشنری عربی به فارسیلا مپ چراغ برق , پياز گل , هر نوع برامدگي ياتورم شبيه پياز , جراغ , لا مپ , مشعل , چراغ قوه , مشعل دار کردن