مصلاویلغتنامه دهخدامصلاوی . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع در 6هزارگزی شمال باختری خرمشهر با 120 تن جمعیت . آب آن از شطالعرب و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class=
مسلاةلغتنامه دهخدامسلاة. [ م َ ] (ع اِ) مسلات . تسلی و دلنوازی . (ناظم الاطباء). سبب تسلی و خرسندی . و رجوع به مسلات شود.
مصلاةلغتنامه دهخدامصلاة. [ م َ ] (ع ص ) زمین گیاه صلیان ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ): ارض مصلاة؛ زمینی که در آن صلیان فراوان باشد. (ناظم الاطباء).
مسلوعلغتنامه دهخدامسلوع . [ م َ ] (ع ص ) آن که بر اندام وی سِلعة (زگیل ) برآمده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
مسلحلغتنامه دهخدامسلح . [ م َ ل َ ] (اِخ ) جائی است از اعمال مدینه نزدیک به غَمرَه . (از معجم البلدان ) : در میان سنگلاخ مسلح و غمره ز شوق خار و حنظل گلشکرهای صفاهان دیده اند. خاقانی .بر پانزده میل از افیعیه تا مسلح در او برکه هاست