لغتنامه دهخدا
مشمعة. [ م َم َ ع َ ] (ع مص ) بازی و مزاح کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بازی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بازی . (مهذب الاسماء). شمع شمعاً و شموعاً ومشمعة. و رجوع به شمع شود. (ناظم الاطباء). || پریشان و متفرق شدن چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ا