مظویلغتنامه دهخدامظوی . [ م ُ ظَوْ وا ] (ع ص ) ادیم مظوی ؛ پوست به برگ ظیان پیراسته . (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
مجویلغتنامه دهخدامجوی . [ م ُ ] (ع ص ) دیگ در جواء کننده و جِواء غلاف دیگ یا چیزی از چرم و جز آن که بر آن دیگ نهند. (آنندراج ). کسی که آویزان می کند دیگ را. (ناظم الاطباء).
مزویلغتنامه دهخدامزوی . [ م ُ زَ ووا ] (ع ص ) زاویه دار. گوشه دار. صاحب زاویه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و قضیبه [ ساقه ٔ ذنب الخروف ] مستدیر مزوی و دقیق الاطراف . (ابن البیطار برابر کلمه ٔ ذنب الخروف ). || ترنجیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
میجولغتنامه دهخدامیجو. (اِ) عدس . مرجو. مرجمک . مرژو. || نخود. (ناظم الاطباء). به معنی منجوق است که منجو و مرجو نیز گویند. (از شعوری ج 2 ورق 366).
مظینلغتنامه دهخدامظین . [ م ُ ظَی ْ ی َ ] (ع ص ) ادیم مظین ؛ پوست به برگ ظیان پیراسته . ادیم مظی و مظوی ... مثله . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).