مقروظلغتنامه دهخدامقروظ. [ م َ ] (ع ص ) ادیم مقروظ؛ پوست به برگ سلم پیراسته یا رنگ کرده به آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقرازواژهنامه آزادانسان های معروف, انسان های نامی به سبب کارهای مهم و بزرگ و مثبتی که انجام داده اند
مقریزلغتنامه دهخدامقریز. [ م َ ] (اِخ ) محله ای است به بعلبک و ابوالعباس تقی الدین احمدبن علی صاحب خطط منسوب بدانجاست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مکرزلغتنامه دهخدامکرز. [ م ُ ک َرْ رَ ] (ع ص ) ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لئیم . (اقرب الموارد).