لغتنامه دهخدا
معزق . [ م ِ زَ ] (ع اِ) آلت زمین کاویدن مانند تیشه و کلند و جز آن و یا کلان تر ازآن . مِعزَقَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آلتی که بدان گندم را به باد صاف نمایند. معزقة. ج ، مَعازِق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموا