معافیلغتنامه دهخدامعافی . [ م ُ فا] (اِخ ) ابن اسماعیل بن حسین بن ابی سنان شیبانی موصلی شافعی مکنی به ابی محمد وملقب به جمال الدین (متوفی به سال 631 هَ .ق ) مفسر، عارف به حدیث و ادب . ولادت و وفات وی در موصل اتفاق افتاد. او راست : «نهایةالبیان فی تفسیر قرآن »،
معافیلغتنامه دهخدامعافی . [ م ُفا ] (اِخ ) ابن عمران ازدی موصلی مکنی به ابومسعود (متوفی به سال 185 هَ . ق .) شیخ جزیره در عصر خویش ویکی از ثقات و حافظان حدیث بود. کتابهایی در سنن و زهد و ادب و جز اینها تألیف کرده است . (از اعلام زرکلی ج <span class="hl" dir="
معافیلغتنامه دهخدامعافی . [ م ُ ] (ع ص ) عفوکننده . (غیاث ) (آنندراج ). || عافیت بخش ؛ یا شافی یا کافی یا معافی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع معافی (اِخ ) شود.
معافی نامهلغتنامه دهخدامعافی نامه . [ م ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) معاف نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به معاف نامه شود.
معفیلغتنامه دهخدامعفی . [ م ُ ع َف ْ فی ] (ع ص ) یار و همنشین که متعرض احسان نباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معافیاتلغتنامه دهخدامعافیات . [ م ُ ] (از ع ، اِ) املاکی که از پرداختن مالیات معاف بودند. زمینهای مزروع و مستغلاتی که از آنها مالیات گرفته نمی شد : در هنگام خروج آن حضرت و آغاز نشو و نمای این دولت صوفیان مذکور به معافیات و سیورغالات سرافرازی یافته اند. (عالم آرای عباسی ).
معافیتلغتنامه دهخدامعافیت . [ م ُ فی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) معاف بودن . معافی . بخشودگی . و رجوع به معاف و معافی شود.
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معافی بن اسماعیل شیبانی . رجوع به معافی ... شود.
اطرارهلغتنامه دهخدااطراره . [ ] (اِخ ) این نام در روضات الجنات در ضمن شرح حال معافی بدین سان آمده است :ابوالفرج معافی بن یحیی بن زکریا نهروانی جریری معروف به اطراره . ولی صاحب معجم المؤلفین (ج 12 ص 302) درذیل معافی بن طرار آرد
ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) معافی بن اسماعیل بن حسین ابی البیان شافعی موصلی . رجوع به معافی ... شود.
معافی نامهلغتنامه دهخدامعافی نامه . [ م ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) معاف نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به معاف نامه شود.
معافیاتلغتنامه دهخدامعافیات . [ م ُ ] (از ع ، اِ) املاکی که از پرداختن مالیات معاف بودند. زمینهای مزروع و مستغلاتی که از آنها مالیات گرفته نمی شد : در هنگام خروج آن حضرت و آغاز نشو و نمای این دولت صوفیان مذکور به معافیات و سیورغالات سرافرازی یافته اند. (عالم آرای عباسی ).
معافیتلغتنامه دهخدامعافیت . [ م ُ فی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) معاف بودن . معافی . بخشودگی . و رجوع به معاف و معافی شود.
ابوالمعافیلغتنامه دهخداابوالمعافی . [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) المدنی . او را بیست ورقه شعر است . (ابن الندیم ).