معافیاتلغتنامه دهخدامعافیات . [ م ُ ] (از ع ، اِ) املاکی که از پرداختن مالیات معاف بودند. زمینهای مزروع و مستغلاتی که از آنها مالیات گرفته نمی شد : در هنگام خروج آن حضرت و آغاز نشو و نمای این دولت صوفیان مذکور به معافیات و سیورغالات سرافرازی یافته اند. (عالم آرای عباسی ).
معافاتلغتنامه دهخدامعافات . [ م ُ ] (ع مص ) عافیت دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
معافیتلغتنامه دهخدامعافیت . [ م ُ فی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) معاف بودن . معافی . بخشودگی . و رجوع به معاف و معافی شود.
داد و ستدیلغتنامه دهخداداد و ستدی . [ دُ س ِ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به داد و ستد. قبض و اقباضی . تصرفی . بده بستانی : سایر سرکارات خرج ارقام مناصب و ملازمت و احکام تیولات و همه سالجات و تنخواه براتی و انعام و سیورغالات و معافیات و غیره وجوهات داد و ستدی دفتررا ثبت مینمودند. (
مسلمیاتلغتنامه دهخدامسلمیات . [ م ُ س َل ْ ل َ می یا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ مسلمیة. چیزهای مسلم و محقق و مبرهن . (ناظم الاطباء).مسلمات . || (اصطلاح منطق ) مسلمیات یا مسلمات آن مقدمه هائی بود که چون خصم تسلیم کند بر وی به کار داری خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی مباش . (دانشنامه بخش منطق ص <sp
چریکلغتنامه دهخداچریک . [ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) لشکری راگویند که از ولایتهای دیگر بمدد لشکری بفرستند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لشکری که آداب مشق جنگ را نیاموخته باشد. (ناظم الاطباء). لشکر کمکی . (فرهنگ نظام ). قشون داوطلب . سپاهی غیرمنظم . سپ
داد و ستدلغتنامه دهخداداد و ستد. [ دُ س ِ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مخفف دادن و ستدن : چو بستانی ببایدت دادکز داد و ستد جهان شد آباد.نظامی .دهد بستاند و عاری نداردبجز داد و ستد کاری ندارد. نظامی .خا