لغتنامه دهخدا
معاودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) دیگرباره با کاری بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). عِواد. بازگشتن به اول کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازگشتن به کار اوّل . (از اقرب الموارد). بازگشتن به اول چیزی . (ناظم الاطباء). || باز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): عاودته الحمی معاودة و