لغتنامه دهخدا
معین واعظ. [ م ُ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) صاحب مجالس النفائس آرد: پسر مولانا محمد فرهی است که از مشاهیر است و او حالا واعظ مقرر شهر است این مطلع از اوست :مگر فصل بهار آمد که عالم سبز و خرم شدمگر وصل نگار آمد که دل با وصل همدم شد.(از مجالس النفائس <span class="hl" dir="ltr