مفسدةلغتنامه دهخدامفسدة. [ م َ س َ دَ ] (ع اِ) بدی و تباهی . خلاف مصلحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاسد.(ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود.
مفسدهلغتنامه دهخدامفسده . [ م َ س َدَ / دِ ] (از ع ، اِ) بدی و تباهی . زیان و فساد. هرچیز زیان آور. (از ناظم الاطباء). مفسدة : ایزد که همی کرد مرکب تن و جان در هر عضوی مصلحتی کرد نهان گر مفسده ای ندیده بودی به زبان محبوس
مفسداتلغتنامه دهخدامفسدات . [ م َ س َ ] (ع اِ) مفسده ها وتباهیها. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مفسده شود.