مفهومسازیconcept formation, concept acquisitonواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتزاع کردن فکر و مفهومی کلی و مشترک از مصداقهای خاص
مفهومسازیconceptualization1واژههای مصوب فرهنگستانفرایند شکل دادن مفاهیم از طریق انتخاب و ترکیب مشخصهها
هماهنگسازی مفاهیمconcept harmonizationواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتی برای کاهش یا حذف تفاوتهای جزئی در دو یا چند مفهوم کاملاً نزدیک
مفهومدیکشنری عربی به فارسیفکر , عقيده , تصور کلي , مفهوم , حاملگي , لقاح تخم وشروع رشد جنين , ادراک , تصور
مفهوملغتنامه دهخدامفهوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دانسته شده . به دل دریافته شده . (از آنندراج ). دانسته .دریافت شده . (از ناظم الاطباء). دریافته . شناخته شده . دانسته . ج ، مفاهیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مفهوم شدن ؛ فهمیده شدن . دانسته شدن :</s
وابستگی مفهومیconceptual dependenceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی وابستگی که در آن مفهومِ امری بدون شناختن مفهومِ امری دیگر میسر نیست؛ مثلاً مفهوم «عزب» تنها از طریق شناخت مفهوم «مرد» امکانپذیر است
مفهوم همپایهcoordinate conceptواژههای مصوب فرهنگستانمفهوم فروپایهای که با مفهوم دیگری از همان شبکة مفهومی از لحاظ نزدیکترین مفهوم فراپایه و معیارهای مربوط به زیربخش (subdivision) آن، اشتراک دارد
تعریفdefinitionواژههای مصوب فرهنگستانبیان توصیفی یک مفهوم بهنحویکه آن را از مفهومهای مرتبط با آن متمایز میکند