مقاذحةلغتنامه دهخدامقاذحة. [ م ُ ذَ ح َ ] (ع مص ) دشنام دادن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقاذعة شود.
مقاذعةلغتنامه دهخدامقاذعة. [ م ُ ذَ ع َ ] (ع مص ) بایکدیگر فحش گفتن و دشنام دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقاذحة شود.
مقادةلغتنامه دهخدامقادة. [ م َ دَ ] (ع مص ) کشیدن . (تاج المصادربیهقی ). کشیدن ستور و جز آن . خلاف سوق . چه سوق ، راندن از عقب و مقادة و قود، کشیدن از جلو را گویند. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مقاداةلغتنامه دهخدامقاداة. [ م ُ ] (ع مص ) برابری کردن و معارضه نمودن و گویند: لایقادیه احد؛ یعنی برابری نمی کند با او کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقادةلغتنامه دهخدامقادة. [ م ُ دَ ] (ع اِ) قیاد. مهار. لگام : اعطاک مقادته ؛ یعنی مهار او را به تو داد وفرمانبر و منقاد تو شد. (ناظم الاطباء). اعطاه مقادته ؛ یعنی فرمانبر او گشت و منقاد شد. (منتهی الارب ).
مقاذاةلغتنامه دهخدامقاذاة.[ م ُ ] (ع مص ) (از «ق ذ ی ») پاداش دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقاذعةلغتنامه دهخدامقاذعة. [ م ُ ذَ ع َ ] (ع مص ) بایکدیگر فحش گفتن و دشنام دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقاذحة شود.