ملایلةلغتنامه دهخداملایلة. [ م ُ ی َ ل َ ] (ع مص ) چیزی به شب فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). شبانه دادن و شب مزد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برای شب اجیر کردن . (از اقرب الموارد).
ملولةلغتنامه دهخداملولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) زودسیر، واحد و جمع در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). به ستوه آمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مذکر و مؤنث در آن یکسان و تاء برای مبالغه است . (از اقرب الموارد).
ملالةلغتنامه دهخداملالة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) سیر برآمدن . (تاج المصادربیهقی ). ملال . ملالت . رجوع به ملال و ملالت شود.
ملالةلغتنامه دهخداملالة. [ م َل ْ لا ل َ / م َ ل َ ] (ع ص ) مرد به ستوه آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ملال یافته . و گویند: رجل ملالة و تاء برای مبالغه است . (از اقرب الموارد).
ملولیلغتنامه دهخداملولی . [ م َ ] (اِ) ظاهراً تحریف شده ٔ ممولی است و به معنی میمون استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).