ملایمیلغتنامه دهخداملایمی . [ م ُ ی ِ ] (حامص ) انسانیت و مردمی . || نرمی و آهستگی و آرامی . (ناظم الاطباء). ملایم بودن . و رجوع به ملایم شود.
مالمولغتنامه دهخدامالمو. [ م ُ ] (اِخ ) بندری در جنوب سوئد و بر کنار «ارسن » واقع است و 254300 تن سکنه دارد و یکی از مراکز کشتی سازی است . (از لاروس ).
ملموحلغتنامه دهخداملموح . [ م َ ] (ع ص ) به گوشه ٔ چشم نگریسته و دزدیده نگاه شده : آورده اند که مر آن پادشه زاده که ملموح نظر او بود خبر کردند. (گلستان ).