مماجرةلغتنامه دهخدامماجرة. [ م ُ ج َ رَ ] (ع مص ) افزون گرفتن در خرید و فروخت . مجار. (منتهی الارب ). افزون گرفتن در بیع. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ربا دادن چیزی را. (از شرح قاموس ).
مجارلغتنامه دهخدامجار. [ م ِ ] (ع اِ) رسن پای بند شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عقال و رسن پای بند شتر. (ناظم الاطباء). || (مص ) افزون گرفتن در خرید و فروخت . مماجرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).