مماستلغتنامه دهخدامماست . [ م ُ ماس ْ س َ ] (از ع ، اِمص ) مماسة. ساییده شدن . مس . تلاقی کردن . || تلاقی .
ممشطلغتنامه دهخداممشط. [ م ِ ش َ ] (ع اِ) شانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آلت شانه کردن . (از اقرب الموارد). مشط. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || شانه دان . ج ، مماشط. (مهذب الاسماء).
مماشاتلغتنامه دهخدامماشات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) با کسی رفتن و همراهی کردن . (غیاث اللغات ). || مدارا. (ناظم الاطباء).- مماشات کردن ؛ همراهی کردن در رفتار با کسی .- || مدارا کردن . رجوع به مماشاة شود.