منحنالغتنامه دهخدامنحنا. [ م ُ ح َ ] (ع ص ) در بیت زیر از ناصرخسرو ظاهراً به جای مُنحَنی به کار رفته ضرورت قافیه را : قد تو گر چند چو تیر است راست زود کند گشت زمان منحناش . ناصرخسرو(دیوان چ تقوی ص 225).
منحنیلغتنامه دهخدامنحنی . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) خمیده . (غیاث ) (آنندراج ). کج و خمیده . (ناظم الاطباء). خم . بخم . خمیده . منعطف . (یادداشت مرحوم دهخدا) : تا در عمل هندسه نگرددخطی که بود منحنی موازی . مسعودسعد.گرداند او به دست شب و رو