خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منفی
/manfi/
معنی
۱. دورشده؛ راندهشده.
۲. نیستشده.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
نای
دیکشنری
destructive, minus, negative
-
جستوجوی دقیق
-
منفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: منفیّ] [قدیمی] manfi ۱. دورشده؛ راندهشده.۲. نیستشده.
-
منفی
فرهنگ واژههای سره
نای
-
منفی
لغتنامه دهخدا
منفی . [ م َ فا ] (ع اِ) جای توقف کسی که اخراج بلد شده باشد. (ناظم الاطباء). آنجای که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. محل نفی کردن کسی . محل نفی . محل تبعید. تبعیدگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). جایی که کسی را بدانجا نفی کرده باشند. (از اقرب الموارد) : گر...
-
منفی
لغتنامه دهخدا
منفی . [ م َ فی ی /م َ ] (ع ص ) نیست کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || نفی شده . مقابل مثبت . (یادداشت مرحوم دهخدا).- جواب منفی ؛ پاسخ غیرمثبت .- فعل منفی ؛ فعلی که مسبوق به ادات نفی باشد: نپسندید. نمی رود. || نفی کرده شده و دورکرده شده و رانده شده...
-
منفی
فرهنگ فارسی معین
(مَ فا) [ ع . ] (اِ.) محل تبعید، تبعیدگاه .
-
منفی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نفی کرده شده ، دور کرده شده . 2 - نیست شده . 3 - تبعید شده (از شهر خود). 4 - سخنی که در آن حرف نفی باشد (دستور). 5 - دارای حالت نفی ، مخالفت یا رد و انکار. مق مثبت .
-
منفی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
destructive, minus, negative
-
منفی
دیکشنری فارسی به عربی
انکار , سلبي , لا
-
واژههای مشابه
-
منفي
دیکشنری عربی به فارسی
تبعيد , جلا ي وظن , تبعيد کردن
-
منفى
دیکشنری فارسی به عربی
السلبي
-
منفی در منفی (دستور زبان)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
double negative
-
حجر منفی
لغتنامه دهخدا
حجر منفی . [ ح َ ج َرِ م ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) حکیم مؤمن گوید: بنون بعد از میم و قبل از فا، سنگی است که از نواحی مصر آرند شبیه بسنگ ریزه و ابلق از الوان مختلفه ، طلای سائیده ٔ او با آب باعث بی حسی عضو میگردد -انتهی . داود ضریر انطاکی در تذک...
-
negative feedback
بازخورد منفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی بازخورد که موجب کاهش یا توقف رفتار میشود
-
negative accommodation
تطابق منفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تطبیق چشم برای فاصلههای دور به یاری رها شدن ماهیچۀ مژگانی از انقباض