منگنۀ آبیhydraulic pressواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که در آن نیرو ازطریق فشار مایع افزایش یابد و به نقطۀ دیگری وارد شود
منگنهلغتنامه دهخدامنگنه . [ م َگ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) معصره و جندره و جوازان و جواز وابزاری که بدان بر میوه جات و مانند آن فشار وارد می آورند تا آب آن گرفته شود و نیز ابزاری که در گرفتن روغن بزورات به کار می برند. (ناظم الاطباء). دستگاه فشردن . ماشینی که بدان دا
مننةلغتنامه دهخدامننة. [ م ِ ن َ ن َ ] (ع اِ) عنکبوت . || سنگ پشت ماده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
منگنهفرهنگ فارسی عمید۱. دستگاه یا ابزاری که چیزی را زیر آن بگذارند و فشرده کنند؛ آلت فشار.۲. افزاری که با آن دکمه و جادکمه درست میکنند.
جدول بتنی پیشساختهprecast concrete kerbواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جدول بتنی که در کارخانه با استفاده از قالبهای مخصوص و با روش منگنۀ آبی یا ارتعاشی ساخته میشود و ازجمله مزیتهای آن نسبت به جدول سنگی سبکی و ارزانی و یکدستی آن است
کبشدیکشنری عربی به فارسیقوچ , گوسفند نر , دژکوب , پيستون منگنه ابي , تلمبه , کلوخ کوب , کوبيدن , فرو بردن , بنقطه مقصود رسانيدن , سنبه زدن , باذژکوب خراب کردن , برج حمل