موافقت شدن

مترادف

۱. تایید شدن، مورد تایید قرار گرفتن، قبول شدن
۲. تصویب شدن، مصوب شدن، به تصویبرسیدن

جست‌وجوی دقیق

موافقت شدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تایید شدن، مورد تایید قرار گرفتن، قبول شدن ۲. تصویب شدن، مصوب شدن، به تصویبرسیدن

جست‌وجوی هم‌آوا

موافقیت

لغت‌نامه دهخدا

موافقیت . [ م ُ ف ِ قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مناسبت و شایستگی و سزاواری و لیاقت . (ناظم الاطباء).

موافقت

فرهنگ فارسی عمید

۱. با هم سازش کردن.۲. همراه شدن.۳. سازگاری.

موافقت

لغت‌نامه دهخدا

موافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) موافقة. ضد مخالفت . (ناظم الاطباء). موافقه . سازواری . سازگاری . تناسب . ملایمت . همسازی . وفاق . توافق . مواطات . مواطاة. وطاء. سازش . هم آهنگی . مطاوعت . مقابل مخالفت . (یادداشت مؤلف ) <span cl

موافقت

دیکشنری فارسی به عربی

اتفاقية , اسکان , التصاق , التقاء , تصديق , رضوخ , عطف , فحم , موافقة

موافقت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

agreement, approval, assent, bargain, consent, OK, yes

جست‌وجوی متن

assent

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موافقت، پذیرش، رضایت دادن، موافقت کردن

consent

دیکشنری انگلیسی به فارسی

رضایت، موافقت، رضایت دادن، موافقت کردن، موافق بودن، راضی شدن

consents

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موافقم، رضایت، موافقت، رضایت دادن، موافقت کردن، موافق بودن، راضی شدن

مؤاتات

فرهنگ فارسی عمید

موافقت کردن با کسی.

nondisagreement

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدون موافقت

جست‌وجوی هم‌آغاز

موافقت

فرهنگ فارسی عمید

۱. با هم سازش کردن.۲. همراه شدن.۳. سازگاری.

موافقت

لغت‌نامه دهخدا

موافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) موافقة. ضد مخالفت . (ناظم الاطباء). موافقه . سازواری . سازگاری . تناسب . ملایمت . همسازی . وفاق . توافق . مواطات . مواطاة. وطاء. سازش . هم آهنگی . مطاوعت . مقابل مخالفت . (یادداشت مؤلف ) <span cl

موافقت

دیکشنری فارسی به عربی

اتفاقية , اسکان , التصاق , التقاء , تصديق , رضوخ , عطف , فحم , موافقة

موافقت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

agreement, approval, assent, bargain, consent, OK, yes

موافقت

فرهنگ فارسی معین

(مُ فِ قَ) [ ع . موافقة ] (مص ل .) سازش کردن ، همراهی کردن ، سازگاری .

جست‌وجوی هم‌قافیه

موافقت

فرهنگ فارسی عمید

۱. با هم سازش کردن.۲. همراه شدن.۳. سازگاری.

موافقت

لغت‌نامه دهخدا

موافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) موافقة. ضد مخالفت . (ناظم الاطباء). موافقه . سازواری . سازگاری . تناسب . ملایمت . همسازی . وفاق . توافق . مواطات . مواطاة. وطاء. سازش . هم آهنگی . مطاوعت . مقابل مخالفت . (یادداشت مؤلف ) <span cl

عدم موافقت

دیکشنری فارسی به عربی

خلاف

موافقت

دیکشنری فارسی به عربی

اتفاقية , اسکان , التصاق , التقاء , تصديق , رضوخ , عطف , فحم , موافقة

با موافقت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

highly

ترجمه مقاله