موضعیلغتنامه دهخداموضعی . [ م َ ض ِ ] (ص نسبی ) منسوب به موضع. محلی . آنچه در یک محل خاص قرار دارد یا واقع گردد و رخ دهد: درد موضعی ، ادویه ٔ موضعی . (از یادداشت مؤلف ).
موضعیtopicalواژههای مصوب فرهنگستانویژگی دارو یا فراوردهای که بر سطحی از بدن میمالند یا قرار میدهند
پیمودهلغتنامه دهخداپیموده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ] (ن مف ) با پیمانه سنجیده . مکیّل . (منتهی الارب ). مکیول . (منتهی الارب ): اکتیال ؛ پیموده فاستدن . (تاج المصادر بیهقی ). || طی کرده . سپرده : ز خاور
مودعلغتنامه دهخدامودع . [ دَ ] (ع ص ) اسب آساینده و آسایش جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پدرود کرده شده . (آنندراج ) (غیاث ). مودعه .
مودعلغتنامه دهخدامودع . [ دِ ] (ع ص ) پدرودکننده . (آنندراج ). پدرودکننده یعنی رخصت کننده . (غیاث ).
مودعلغتنامه دهخدامودع . [ م ُ وَدْ دَ ] (ع ص ) تودیعشده . امانت گذاشته شده . سپرده شده : آنچه او بیان می کند مفصل تر و کامل تر از آن است که در خزانه ٔ حفظ ما مودع است . (تاریخ بیهق ص 11). || موضوع . موضوعه . مودعه . (یادداشت مؤلف ).<b
خوردگی موضعیlocalized corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که در محلهای ناپیوسته و موضعی به وجود میآید
داروی موضعیtopical drug, topical medicationواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که برای محل معینی تجویز میشود
دروننشتی موضعیlocal infiltrationواژههای مصوب فرهنگستانتزریق مستقیم داروی حسبر به درون بافت برای ایجاد بیحسی
بیحسی موضعیlocal anesthesiaواژههای مصوب فرهنگستانبیحسیای که با تزریق حسبر در یک موضع محدود ایجاد میشود متـ . بیحسی2 anesthesia2
خوردگی موضعیlocalized corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که در محلهای ناپیوسته و موضعی به وجود میآید
داروی موضعیtopical drug, topical medicationواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که برای محل معینی تجویز میشود
دروننشتی موضعیlocal infiltrationواژههای مصوب فرهنگستانتزریق مستقیم داروی حسبر به درون بافت برای ایجاد بیحسی
بیحسی موضعیlocal anesthesiaواژههای مصوب فرهنگستانبیحسیای که با تزریق حسبر در یک موضع محدود ایجاد میشود متـ . بیحسی2 anesthesia2