موقتاًلغتنامه دهخداموقتاً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] (ع ق ) بر وقت . (آنندراج ). غیردایم . مقابل دائماً: موقتاً از سفر منصرف شدم . (یادداشت مؤلف ).
liesدیکشنری انگلیسی به فارسیدروغ، کذب، افتادن، خلاف، وضع، چگونگی، دروغ گفتن، دراز کشیدن، ماندن، قرار گرفتن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، واقع شدن، موقتا ماندن
lieدیکشنری انگلیسی به فارسیدروغ، کذب، افتادن، خلاف، وضع، چگونگی، دروغ گفتن، دراز کشیدن، ماندن، قرار گرفتن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، واقع شدن، موقتا ماندن
اکذوبةدیکشنری عربی به فارسیدروغ , دروغ در چيز جزءي , دروغ گفتن , سخن نادرست گفتن , کذب , () دراز کشيدن , استراحت کردن ( ) , خوابيدن , افتادن , ماندن , واقع شدن , قرار گرفتن , موقتا ماندن , وضع , موقعيت , چگونگي