چمیدهلغتنامه دهخداچمیده . [ چ َ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته . (برهان ) (آنندراج ). خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چم و چمیدن شود. || خم شده را نیز گویند. (
مدحلغتنامه دهخدامدح . [م َ ] (ع اِمص ) ستایش . ثنای به صفات جمیله . وصف به جمیل . توصیف به نیکوئی . مدحت . مدیح . مدیحه . نقیض هجا. نقیض ذم . (یادداشت مؤلف ). آفرین . تحسین . تمجید. مقابل هجو : آفرین و مدح سود آید تراگر به گنج اندر زیان آید همی . <p class
مدعیلغتنامه دهخدامدعی . [ م َ عی ی ] (ع ص ) مرد متهم در نسب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
انجيلدیکشنری عربی به فارسیانجيل , مژده نيکو , بشارت درباره مسيح , يکي از چهار کتابي که تاريخچه زندگي عيسي را شرح داده
مژدهلغتنامه دهخدامژده . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ) بشارت . خبر خوش . (ناظم الاطباء) (برهان ) (غیاث ) (انجمن آرا). نوید. شادی و خوشحالی . (ناظم الاطباء) (برهان ). خبر خوش و با لفظ دادن و رساندن و فرستادن و رسیدن و آمدن و آوردن و بردن و یافتن و شنیدن مستعمل است . (آن
مژدهفرهنگ فارسی عمید۱. خبر خوش؛ نوید.۲. = مژدگانی⟨ مژده دادن: (مصدر لازم) خبر خوش دادن؛ بشارت دادن.⟨ مژده رساندن: (مصدر لازم) خبر خوش رساندن.
مژدهلغتنامه دهخدامژده . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ) بشارت . خبر خوش . (ناظم الاطباء) (برهان ) (غیاث ) (انجمن آرا). نوید. شادی و خوشحالی . (ناظم الاطباء) (برهان ). خبر خوش و با لفظ دادن و رساندن و فرستادن و رسیدن و آمدن و آوردن و بردن و یافتن و شنیدن مستعمل است . (آن
مژدهفرهنگ فارسی عمید۱. خبر خوش؛ نوید.۲. = مژدگانی⟨ مژده دادن: (مصدر لازم) خبر خوش دادن؛ بشارت دادن.⟨ مژده رساندن: (مصدر لازم) خبر خوش رساندن.