مکنانةلغتنامه دهخدامکنانة. [ م َ ن َ ] (ع اِ) واحد «مکنان » است . (از اقرب الموارد). رجوع به مکنان شود.
مکنونهلغتنامه دهخدامکنونه . [ م َ ن َ ] (ع ص ) مکنونة. رجوع به مکنونة شود.- علوم مکنونه ؛ علوم مخفی مانند کیمیا و سیمیا و لیمیا و جز آن .
مکنونةلغتنامه دهخدامکنونة. [ م َ ن َ ] (اِخ ) نام زمزم . (منتهی الارب ). چاه زمزم . (ناظم الاطباء). زمزم . (از اقرب الموارد). نامی است از نامهای زمزم . (از معجم البلدان ).
مکنونةلغتنامه دهخدامکنونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) پنهان داشته . (ناظم الاطباء). تأنیث مکنون . رجوع به مکنون شود. || جاریة مکنونة؛ دختر مستوره ٔ باپرده . (منتهی الارب ). دختر مستور پردگی . (ناظم الاطباء).
مکنونهفرهنگ نامها(تلفظ: maknune) (عربی) (مؤنث مکنون) ، (در قدیم) پوشیده ، پنهان ؛ ویژگی مروارید (دُر ، لؤلؤ) که در صدف پنهان است ؛ (به مجاز) خاطر و ضمیر.
مکنانلغتنامه دهخدامکنان . [ م َ ] (ع اِ) نباتی است . (مهذب الاسماء). گیاهی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام گیاهی . (ناظم الاطباء). گیاهی است که شتر و گوسفند آن را چرد. واحد آن مکنانة است . (از اقرب الموارد).