میلاویهلغتنامه دهخدامیلاویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) شاگردانه بود. (لغت فرس اسدی ). میلاوه : میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو . رودکی .و رجوع به میلاوه و میلاو شو
میلاویهفرهنگ فارسی عمیدانعامی که به شاگرد میدادند؛ شاگردانه: ◻︎ میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی: ۵۲۶).
میلاوهلغتنامه دهخدامیلاوه . [ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) شاگردانه و پولی که علاوه بر مزد استاد به شاگرد می دهند. (ناظم الاطباء). میلاویه . شاگردانه بود. (فرهنگ اوبهی ) (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ). شاگردانه یعنی اجرتی که به شاگرد دهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). به معن
ملاوةلغتنامه دهخداملاوة. [ م َ / م ِ / م ُ وَ ] (ع اِ) روزگار و زمان دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برهه ای از زمان . (از اقرب الموارد). || مدت عیش . (از ذیل اقرب الموارد).
ملاواةلغتنامه دهخداملاواة. [ م ُ ] (ع مص ) پیچیدن مار بر خود. (آنندراج ). پیچیدن مار برخود. لِواء. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
میلاویدنلغتنامه دهخدامیلاویدن . [ دَ ] (مص ) اخذ کردن . گرفتن . (یادداشت مؤلف ) : میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه می لاو.رودکی .
میلاو فرهنگ فارسی عمید۱. شاگرد: ◻︎ میلاو منی ای فغ و استاد توام من / پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان (رودکی: ۵۲۶).۲. شاگرد دکان.
میلاوهلغتنامه دهخدامیلاوه . [ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) شاگردانه و پولی که علاوه بر مزد استاد به شاگرد می دهند. (ناظم الاطباء). میلاویه . شاگردانه بود. (فرهنگ اوبهی ) (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ). شاگردانه یعنی اجرتی که به شاگرد دهند. (انجمن آرا) (آنندراج ). به معن
لاویدنلغتنامه دهخدالاویدن . [ دَ ] (مص ) لافیدن . گرفتن . اخذ. جایزه گرفتن . ستدن . ستدن شاگردانه . گمان میکنم چنین کلمه ای بوده است و از فرهنگها فوت شده است به معنی ستدن و گرفتن یا دست لاف ستدن و خودلاف در «دست لاف » نیز از همین مادّه است : میلاو منی ای فغ و استاد ت
میلاولغتنامه دهخدامیلاو. (اِ) شاگرد. (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). به معنی شاگرداست که در مقابل اوستاد باشد. (برهان ) : میلاو منی ای فغ و استاد توام من پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه میلاو. رود