میهمانسرایلغتنامه دهخدامیهمانسرای . [ س َ ] (اِ مرکب ) مهمانسرا. و رجوع به ماده ٔ قبل و مهمانسرا شود.
میهمانسرالغتنامه دهخدامیهمانسرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) مهمان سرا : این زمین میهمانسرایی دان آدمی را چو کدخدایی دان . سنائی .و رجوع به مهمانسرا شود.
مهمانسرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام کاروانسرا، هتل، متل، مهمانپذیر، مهمانخانه، فندوق، قافلهگاه مهمانی
مهمانسرای ژاپنیryokan/ royakanواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مهمانسرای سنتی به سبک ژاپنی واقع در باغی با سراچهها یا اتاقهای خصوصی که سرویس بهداشتی مشترک دارند و معمولاً غذا در اتاقها ارائه میشود
میهمان خانهلغتنامه دهخدامیهمان خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مهمانخانه . مهمانسرا. مهمانسرای . میهمانسرا. میهمانسرای . مسافرخانه . مضیف . (یادداشت مؤلف ) : یکی میهمان خانه برخاسته ست تو مهمان جهان خوان آراسته ست . <p class="aut