نازبردارلغتنامه دهخدانازبردار. [ ب َ ](نف مرکب ) کسی که ناز دیگری را می خرد. (فرهنگ نظام ). || عاشق . (آنندراج ). || خوشامدگو. (آنندراج ). خوشامدگوی . متملق . (ناظم الاطباء).
نازخرلغتنامه دهخدانازخر. [ خ َ ] (نف مرکب ) خریدار ناز. نازبردار. که تحمل ناز معشوق کند. که ناز کسی را می کشد. نازکش .