نافورةدیکشنری عربی به فارسیمنبع , فواره , منشاء , مخزن , چشمه , سرچشمه , اب دزدک , اب پران , فواره کوچک , ادم بيشرم , اسهال , اب را بصورت فواره بيرون دادن , پراندن , تندروان شدن
نوگفارهلغتنامه دهخدانوگفاره . [ ن َ /نُو گ ُ رَ / رِ ] (ص ) هرزه گوی . پرگوی . نوگواره . (برهان قاطع). بسیارگوی . (از سروری ) (از صحاح الفرس ). پرحرف . نوگفار. (ناظم الاطباء). رجوع به نوگواره شود.