نامکشوفلغتنامه دهخدانامکشوف . [ م َ ] (ص مرکب ) کشف ناشده . نهفته . مستتر. در پرده . پنهان . ناآشکار.
معلوم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکارشدن، واضح شدن، محقق شدن، محرز شدن ۲. مبرهن شدن، ثابت شدن ۳. فاش شدن ≠ مستورماندن، نامکشوف ماندن
مکشوففرهنگ مترادف و متضادآشکار، برملا، پدیدار، ظاهر، عیان، کشفشده، هویدا ≠ ناپدید، ناپیدا، مکتوم، مکنون، نامکشوف، نهفته
معلوم کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکار کردن، واضح کردن، محقق کردن، محرز کردن ۲. مبرهن کردن، ثابت کردن ۳. فاش کردن ≠ مستور ماندن، نامکشوف ماندن