لغتنامه دهخدا
عناندار. [ ع ِ ] (نف مرکب ) که عنان اسب در اختیار دارد. مجازاً سوارکار. ماهر در سواری . ماهر در به حرکت و جولان درآوردن اسب که هر چون خواهد آسان اسب را بدان سوی برد : عناندار چون او ندیده ست کس تو گویی که سام سوار است و بس . <p class="autho