ناپسند داشتنلغتنامه دهخداناپسند داشتن . [ پ َ س َ ت َ ] (مص مرکب ) ناپسند شمردن . نفرت و کراهت داشتن . زشت و قبیح شمردن . (ناظم الاطباء). تَکَرﱡه . کراهة. کراهیت . کَره . مَکرَهَة. (منتهی الارب ). مکروه داشتن . زشت شمردن . بد دانستن . پسند نکردن : و سبکی که آن را ناپسند داشتند
ناپسندلغتنامه دهخداناپسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) غیرمطبوع . ناگوار. مکروه . (ناظم الاطباء). ناپسندیده . چیزی که پسندیده نباشد. ناخوش آیند. نادلپذیر. مکروه . نامطبوع . نه بدلخواه . بخلاف میل . علی رغم . کریه : عاشقی خواهی که تا پایان بری بس که بپسندید باید ناپس
ناپسنددیکشنری فارسی به انگلیسیdirty word, flash, foul, obscene, obscenity, reprehensible, ribald, risqué, shocking, unseemly, vicious
ناپسندلغتنامه دهخداناپسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) غیرمطبوع . ناگوار. مکروه . (ناظم الاطباء). ناپسندیده . چیزی که پسندیده نباشد. ناخوش آیند. نادلپذیر. مکروه . نامطبوع . نه بدلخواه . بخلاف میل . علی رغم . کریه : عاشقی خواهی که تا پایان بری بس که بپسندید باید ناپس
ناپسنددیکشنری فارسی به انگلیسیdirty word, flash, foul, obscene, obscenity, reprehensible, ribald, risqué, shocking, unseemly, vicious
خداناپسندلغتنامه دهخداخداناپسند. [ خ ُ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) مورد ناخشنودی خدا. آنچه خدا را پسند نیفتد. || کنایه از غیرموافق با حقیقت . امر غیرصواب . ناصحیح ، نادرست . نااستوار.
ناپسندلغتنامه دهخداناپسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) غیرمطبوع . ناگوار. مکروه . (ناظم الاطباء). ناپسندیده . چیزی که پسندیده نباشد. ناخوش آیند. نادلپذیر. مکروه . نامطبوع . نه بدلخواه . بخلاف میل . علی رغم . کریه : عاشقی خواهی که تا پایان بری بس که بپسندید باید ناپس
ناپسنددیکشنری فارسی به انگلیسیdirty word, flash, foul, obscene, obscenity, reprehensible, ribald, risqué, shocking, unseemly, vicious