ناکاستنلغتنامه دهخداناکاستن . [ ت َ ] (مص منفی ) کم نکردن . نکاستن . کاهش ندادن . مقابل کاستن . رجوع به کاستن شود.
ناکاشتنلغتنامه دهخداناکاشتن . [ ت َ ] (مص منفی ) نکاشتن . ناکاریدن . مقابل کاشتن : بدانی گه ِ غله برداشتن که سستی بود تخم ناکاشتن .سعدی .
ناکاشتنیلغتنامه دهخداناکاشتنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل کاشتن نیست . که کاشتنی نیست . مقابل کاشتنی . رجوع به کاشتنی شود.
ناکاستنیلغتنامه دهخداناکاستنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که نتوان آن را کاست . که نتوان از آن کاست . مقابل کاستنی .
ناکاستنیلغتنامه دهخداناکاستنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که نتوان آن را کاست . که نتوان از آن کاست . مقابل کاستنی .
نکاستنلغتنامه دهخدانکاستن . [ ن َ ت َ ] (مص منفی ) ناکاستن . کم نکردن . مقابل کاستن . رجوع به کاستن شود.
ناکاستنیلغتنامه دهخداناکاستنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که نتوان آن را کاست . که نتوان از آن کاست . مقابل کاستنی .