خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نبل
/nabl/
معنی
تیری که با کمان اندازند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آگاهی، ذکاوت، فضل، هوش
۲. بزرگی، بزرگواری، نجابت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آگاهی، ذکاوت، فضل، هوش ۲. بزرگی، بزرگواری، نجابت
-
نبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nabl تیری که با کمان اندازند.
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن َ ] (ع اِ) تیر. (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ) (دهار) (مهذب الاسما). تیرهای عربی . نبل تیرهای عربی بود و نشاب تیرهای ترکی است .(از اقرب الموارد). تیر. مؤنث آید. واحد ندارد، یا[ واحد آن ] نبلة است ، یا خود واحد است . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن َ ب َ ] (ع ص ، اِ) تیزخاطر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): رجل نبل ؛ ذونُبل . (اقرب الموارد). || گرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، نبلة، نبال . || بزرگ و خرد. به این معنی از اضداد است . (غیاث اللغات از صراح و ...
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن ُ ] (ع اِمص ) نجابت . بزرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نجابت . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). شرف . بزرگواری . || فضل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). || آگاهی . || تیزی خاطر. (م...
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) سنگ استنجا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سنگ های خرد و سنگ های بزرگ . ج ِ نبلة. رجوع به نُبلَة شود.
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن ُ ب ِ ] (اِخ ) نوبل . آلفرد برنارد. از دانشمندان و مکتشفان بزرگ جهان و مبتکر جایزه ٔ نبل است . وی به سال 1833 م . در سوئد تولد یافت . پدرش امانوئل ، مهندس ساختمان بود. آلفرد نبل باآنکه تحصیلات کلاسی مرتبی نداشت اما به برکت هوش و پشتکار فوق ...
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن ُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نابل . رجوع به نابل شود. || قوم نبل ؛ رماة. (اقرب الموارد).
-
نبل
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) تیر.
-
نبل
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) نجابت ، بزرگی . 2 - فضل . 3 - آگاهی . 4 - تیزی خاطر، ذکاء. 5 - (ص .) صاحب نجابت ، نجیب . 6 - خداوند فضل .
-
واژههای مشابه
-
ذوو نبل
لغتنامه دهخدا
ذوو نبل . [ ذَ ن ُ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوندان نجابت : و لوکنت فی بغداد قام لنصرتی هنالک اقوام کرام ذوونبل . ابن الصلاح .
-
جستوجو در متن
-
نبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نبل] [قدیمی] nebāl = نبل
-
انبال
لغتنامه دهخدا
انبال . [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ نَبْل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به نبل شود.